soojhe

Saturday, March 18, 2006

آلبوم جک سوم


از عربه نوار مغزي ميگيرند، ميبينند بيست دقيقه اولش خاليه!
سه تا پسره با هم كل گذاشته بودن، اولي ميگه: باباي من مهم‌ترين آدم مملكته. دوتاي ديگه ميپرسن: مگه بابات چيكارس؟ ميگه: باباي من رئيس‌جمهوره. هر قانوني كه بخواد گذاشته بشه رو بايد اول باباي من امضا كنه. دومي ميگه: برو بابا حال نداري. باباي من عمري پوز باباي تورو ميزنه! اوليه ميگه: مگه بابات چيكارس؟ پسره م! ;يگه: باباي من نماينده مجلسه.. تا باباي من راي نده، عمري قانوناي باباي تو تصويب نميشن. سومي برميگرده ميگه: باباهاي شما جلوي باباي من پشم هم نيستن! اون دو تا ميپرسن: مگه بابات چيكارس؟ پسره ميگه: باباي من پاسبونه... جلوي خيابون واميسته، پونصدتومن ميگيره، ميشاشه به قانون باباهاي هردوتون!
تركه ميره خواستگاري، اسم دختره پروانه بوده ولي تركه قاط زده بوده، يك بند بهش ميگفته آهو خانوم! خلاصه وقتي دختره مياد چايي تعارف كنه، تركه ميگه: دست شما درد نكنه آهو خانوم! دختره شاكي ميشه، ميگه: بابا اسمه من پروانه‌ست نه آهو.تركه ميگه: اي بابا فرقي نداره... حيوون حيوونه ديگه!
تركه سنگ مينداخته تو صندوق صدقات، ازش ميپرسن: بابا اين چه كاريه ميكني؟! ميگه: ميخوام به انتفاضه كمك كنم!
دزد مسلح جلوي مردي رو گرفت و اسلحه روي پيشوني‌اش گذاشت و گفت: هر چي پول داري بده وگرنه مغزتو داغون مي‌كنم. مرد گفت: پول نمي‌دهم. چون تو اين مملكت بدون مغز ميشه زندگي كرد، ولي بدون پول نمي‌شه. عابر از يك تروريست پرسيد: آقا ساعت چنده؟ تروريست گفت: نمي‌دونم ولي اين ساختمون روبه‌رويي هر وقت بره روي هوا، ساعت هشت شبه!؟ رئيس ساعتش را گم كرد و آبدارچي را متهم به دزدي كرد، اما بعد از دو روز ساعت را پيدا كرد و از آبدارچي عذرخواهي كرد. آبدارچي گفت: اشكالي نداره! شما فكر مي‌كردين من دزد هستم، من هم فكر مي‌كردم شما شعور داريد، حالا معلوم شد هردومون اشتباه كرديم! غضنفر يه نفر رو تو خيابون ديد و پرسيد: شما علي پسر ممدآقا پاسبان نيستي كه توي ابهر سر كوچه چراغي مأمور بود؟ پسر گفت: چرا! غضنفر گفت: ببخشيد! عوضي گرفتم. سوسكه بدمستي مي‌كنه ميره پيش دمپايي مي‌گه: بزن... دبزن... اگه جرات داري بزن...! يه مرد متاهل تنهايي ميره مسافرت. وقتي برميگرده زنش ميپرسه: خوش گذشت؟ عالي بود! خيلي كيف كردم! خوب حالا چقدر خرجت شد؟ ده هزار دلار! خوب معلومه كه حسابي دعواشون ميشه. خانمه ميگه حالا كه اينجور شد من هم تنها ميرم مسافرت. وقتي برميگرده شوهره ميپرسه: خوش گذشت؟ عالي بود! خيلي كيف كردم! خوب حالا چقدر خرجت شد؟ ده دلار! مگه ميشه؟ چرا نميشه؟ شب اول ده دلار دادم يه نوشيدني دم بار خوردم، بعد با يه احمقي مثل تو آشنا شدم! ترکه با رشتيه دعواش مي‌شه. يه چک مي‌خوابونه زير گوشش! رشتيه هم غيرتي مي‌شه و مي‌گه: «يا پنج تن». بعد ترکه رو بلند مي‌کنه و مي‌کوبه زمين! ترکه پا مي‌شه و مي‌گه: اين خيلي نامرديه! ۶ نفر به يه نفر! يه جايي جشن بوده، تركه همينجوري ميره تو و شروع ميكنه به رقصيدن و بخور بخور. يكي ازش ميپرسه: ببخشيد! شما رو كي دعوت كرده؟ تركه ميگه: من از خونواده عروسم. يارو ميگه: ببخشيد، ولي اينجا جشن تولده! پسر: پدر، کی آنقدر بزرگ می‌شوم که هر کاری دلم خواست انجام دهم؟ پدر: نمی‌دانم پسرم، تا حالا کسی اينقدر عمر نکرده! يه روز يه ترکه داشته خودش رو مي‌زده! بهش مي‌گن: چرا خودت رو مي‌زني؟ مي‌گه : شما دخالت نکنيد مساله خونوادگي‌يه!؟ يه روز دو تا ترک سوار يه تاکسي مي‌شن. به راننده مي‌گن که يه نوار بذار برامون. راننده هم ميگه که نوارها تو داشبورده. هر کدوم رو که مي‌خواهين خودتون بذارين. يکيشون شروع مي‌کنه به گشتن و خلاصه يه نوار ويديويي در مياره و فشار مي‌ده که بذارتش تو ضبط! رفيقش هم تا مي‌بينه مي‌‌زنه زير گوشش و مي‌گه: احمق! اين مال ضبط تريليه! تو مي‌خواي بذاريش تو ضبط پيکان! تركه واستاده بوده دم مسجد، داشته خرما خيرات ميكرده. خلاصه هركي رد ميشده، يك خرما برميداشته و يك صلوات ميفرستاده. بعد يك مدت، يك بابايي دست ميكنه يك مشت خرما برميداره، تركه دستشو ميگيره ميگه: هوووي! چه خبره؟! يك نفر آدم مرده، اتوبوس كه چپ نكرده! زن به دامپزشكي مراجعه كرد و گفت: من اصلاً حالم خوب نيست. دامپزشك گفت: شما اشتباهي اومدين اينجا، اينجا دامپزشكيه! زن گفت: نه دكتر، درست اومدم، آخه من صبح‏ها كه بلند مي‏شم اخلاقم مثل سگه، ازصبح تا ظهر مثل خر كار مي‏كنم، ظهرها هم مثل گاو غذا مي‏خورم، بعد از ظهر مثل خرس مي‏خوابم، تازه شب كه شوهرم مي‏آد بهم مي‏گه سلام سوسك سياه. دكتر از ديوانه پرسيد: تو رو براي چي به تيمارستان آوردند؟ ديوانه گفت: بدون هيچ دليلي، فقط به خاطر اينكه من معتقدم جوراب نخي خيلي بهتر از جوراب نايلون هست. دكتر گفت: اين كه دليل نشد، منم معتقدم جوراب نخي بهتر از جوراب نايلون هست. ديوانه گفت: چه جالب! راستي شما جوراب نخي رو با سس سفيد مي‏خوريد يا با سس گوجه فرنگي؟ مأمور سرشماري از زن پرسيد: چندتا بچه داري؟ زن گفت: چهار تا. پرسيد: چند سالشونه؟ زن گفت: هشت، هفت، شيش، پنج!!! مأمور پرسيد: شوهرت چيكاره است؟ زن گفت: از پنج سال پيش كه اينترنت خريده دائماً پاي اينترنته! دكتر نظام وظيفه پسر لاغري را معاينه كرد و در برگه نوشت: معاف، به دليل ضعف جسماني. پسر لاغر با خوشحالي گفت: آخ جون! فوري مي‏رم زن مي‏گيرم. دكتر نوشت: و همچنين ضعف عقلاني...
دو تا كرم آباداني تو روده يك بدبختي زندگي مي‌كردن، يك روز يكيشون بيدار ميشه، ميبينه دومي با كت شلوار و كروات و عينك آفتابي و كيف سامسونت داره آخر روده قدم ميرنه. .ازش ميپرسه: تيپ زدي، با كسي قرار داري؟! دومي ميگه: نه ولك, با گ.. بعدي پرواز دارم!
ميخواستن الهي قمشه‌اي رو ترور كنند، تو سشوارش بمب ميگذارن!
تو تبريز حكومت نظامي بوده، يارو سروانه به سربازش ميگه كه تو اينجا كشيك بده، از هفت شب به بعد هركسي رو خيابون ديدي در جا بزنش. حرفش كه تموم ميشه، تا مياد بره سوار ماشينش شه، ميبينه صداي گلوله اومد. برميگرده ميبينه سربازه زده يك بدبختي رو كشته! داد ميزنه: احمق! الان كه تازه ساعت پنج بعد از ظهره! سربازه ميگه: ايلده قربان اين ي! ;ك آدرسي پرسيد كه عمراٌ تا ساعت نه شب هم پيداش نميكرد!
به آبادانيه خبر ميدن كه بابات مرده، ميگه: آخ جون... از فردا تريپ مشكي!
به تركه ميگن: ميدوني امام حسين كجا دفن شده؟ ميگه: نه. ميگن: كربلا. ميگه: اي خوشا به سعادتش!
يارو ميره تو يك قهوه‌خونه، به قهوه‌چي ميگه: داش حال ميكني يك جك عربي بگم؟! قهوه‌چيه ميگه: ببين ولك، من خودم عربم، اين يارو هم كه كنار دستت نشسته هم عربه، درضمن قهرمان كشتيه. اوني كه رو ميز سمت چپ نشسته هم عربه، درضمن معمولاٌ با خودش دو تا قمه داره. حالا هنوز ميخواي جك عربي تعريف كني؟! يارو ميگه: نه والله، حوصله ندارم سه بار! ; توضيح بدم چي شد!
سه تا تركه رفته بودن ايستگاه راه‌آهن، تا ميرسن تو يهو قطار حركت ميكنه، اينها هم ميگذارن دنبال قطار حالا ندو كي بدو! خلاصه بعد از هزار بدبختي، يكيشون ميرسه به قطار و ميپره بالا و دستشو دراز ميكنه دومي رو هم سوار ميكنه، ولي سومي بندة خدا هرچي ميدوه نميرسه. خلاصه خسته و كوفته برميگرده تو ايستگاه، يك بابايي بهش ميگه: آقاج! ;ان چرا اينقدر خودتونو خسته كرديد؟ قطار بعدي نيم ساعت ديگه حركت ميكنه، واميستاديد با اون ميرفتيد. تركه نفس زنان ميگه: ايلده منم نميدونم! والله من فقط قرار بود برم، اون دوتا رفيقام اومده بودن بدرقم!
تركه ميره زير ماشين، رفقاش با دمپايي ميزنن درش ميارن!
يك شب تلوزبون فيلم سينمايي خانه كوچك رو گذاشته بوده، تو فيلم مرده به زنش ميگه: شب بخير لورا. يهو تو لرستان ملت همه تلوزيون رو خاموش ميكنند، ميرن ميخوابن!
يك سري از دانشمندا داشتن روي مغز آدم تحقيق ميكردند، يك رياضي دان را انتخاب مي‌كنند و بهش ميگن از يك تا پنج بشمر، اون هم سريع شروع ميكنه به شمردن: يك..دو..سه..چهار..پنج... بعد جراحيش ميكنند و نصف مغزش را در ميارن، و دوباره ميگن بشمر، اينبار يكم كندتر ميشمره: يك...دو...سه...چهار...پنج.... دوباره مغزش رو جراحي ميكنند و يك چهارم ديگش &! #1585;ا در ميارن و ميگن بشمر، يارو آروم آروم ميشمره: يك...... دو...... سه...... چهار...... پنج..... دانشمندا شاكي ميشن، اين سري جراحي ميكنند، كل مغز يارو رو درميارن! وقتي بهوش مياد، بهش ميگن بشمر، يارو ميگه: بير...ايكي...اوچ...دورد...بش....التي....يدي!
وكيل مدافع گفت: متأسفانه من نمي‏تونم هيچ كاري برات بكنم. متهم به قتل گفت: بيا مردونگي كن، قبول كن كه تو اصغر رو كشتي، اون وقت من تبرئه مي‏شم. به يه ترکه ميگن: دو دو تا! ميگه: هان؟ ميگن: بابا دودوتا! ميگه آهان... يه عشق‌لاتي با رفيقش ميرن جاده چالوس. بعد از مدتي رفيق يارو مي‌خوابه. يارو عشق لاتيه، همينجور كه رانندگي مي‌كرده يهو مي‌زنه روي ترمز و مي‌بينه: اي دل غافل، ترمز بي ترمز...! خلاصه هر كاري كه مي‌كنه مي‌بينه نميتونه ماشينو نگه داره. سرشو كه بلند مي‌كنه مي‌بينه يه تريلي هم از روبرو پيچيد و داره مياد... ميزنه رو پاي رفيقش و ميگه: «اصغر... پاشو تصادفو حال كن...!» يه اسب زنگ مي‌زنه سيرك. تلفنچي مي‌گه: بله... بفرماييد.... اسبه مي‌گه: با مدير سيرك كار داشتم. تلفنچي تلفن رو وصل مي‌كنه به مدير سيرك. مدير سيرك ميگه: بفرماييد. اسبه ميگه: من كار ميخوام. مدير سيرك مي‌گه: چي كار بلدي؟ اسبه ميگه: بلدم روي پاهام بلند شوم... دنده عقب برم... از روي مانع بپرم و... مدير سيرك مي‌پره توي حرف اسبه و ميگه: نه بابا... كار درست و حسابي و جديد چي بلدي؟ يه دفعه اسبه شاكي مي‌شه مي‌گه: الاق... دارم حرف مي‌زنم....!؟
تركه و لره رفته بودن شكار، تركه از دور يك شير ميبينه، نشونه ميگيره ميزنه... تيرش خطا ميره و ميخوره به دم شيره. شيره هم شاكي ميشه، ميدوه طرفشون كه سرويسش كنه. تركه جنگي ميره بالاي درخت، ميبينه لره همينجور اون پايين واستاده، بهش ميگه: بابا بيا بالا، الان مياد دهنتو سرويس ميكنه. لره يك نگاهي بهش ميكنه، ميگه: برو گيتو بخور! مگ! ه من زدم؟!
تو اردبيل معلمه از شاگردش ميپرسه: دو دو تا چند تا ميشه؟ پسره ميگه: شونزده تا! يارو شاكي ميشه، ميگه: همين خنگ بازيا رو در مياريد كه ملت ميگن تركا خرن! دو دو تا ميشه چهارتا، ديگه اگه خيلي بشه، ميشه هشت تا!
تركه ادعاي ميغمبري ميكرده،رفيقاش بهش ميگن: بابا همينجوري كه نميشه! بايد بري چهل روز بشيني تو غار، تا از خدا برات وحي بياد. خلاصه تركه ميره، دو روز بعد با دست و پاي شكسته و خوني مالي برميگرده! رفيقاش ميپرسن: چي شده؟! تركه ميگه: ايلده ما رفتيم تو غار، يهو جبرئيل با قطار اومد!
يك بابايي داشته از سر كار برميگشته خونه، يهو ميبينه يك جمع عظيمي دارن تشييع جنازه ميكنند، منتها يجور عجيب غريبي: اول صف يك سري ملت دارن دو تا تابوت رو ميبرن، بعد يك يارو مرده با سگش راه ميره، بعد ازون هم يك صف 500 متري ملت دارن دنبالشون ميرن. يارو كف ميكنه، ميره پيش جناب سگ دار، ميگه: تسليت عرض ميكنم قربان، خيلي شرمندم...ميش! 07; بگيد جريان چيه؟ يارو ميگه: والله تابوت جلوييه خانممه، پشتيش هم مادر خانومم... هردوشون رو ديشب اين سگم پاره پاره كرده! مرده ناراحت ميشه، همينجور شروع ميكنه پشت سر يارو راه رفتن، بعد از يك مدت برميگرده ميگه: ببخشيد من خيلي براتون متاسفم، ميدونم الانم وقت پرسيدن اينجور سوالا نيست، ولي ممكنه من يك شب سگ شما رو قرض بگيرم؟! مرده يك نگاهي بهش ميكنه، اشاره مي! 03;نه به 500 متر جمعيتي پشت سر، ميگه: برو ته صف!
تركه بيهوا مياد تو اتاق، خفه ميشه!
تركه دنبال دزد ميكنه، از دزده جلو ميزنه!
تركه خودكارش تموم ميشه، ترك تحصيل ميكنه!
تركه ميره مسابقة قرائت قرآن، شلوار ورزشي ميپوشه!
تركه پسرشو ميگذاره دانشكده افسري، رفيقاش بهش ميگن: بابا اينكه درسش خوب بود، ميگذاشتي دكتري، مهندسي چيزي ميشد، تركه ميگه: آخه ميخوام وقتي درسش تموم شد باهم كلانتري باز كنيم!
يه روز يه مار، اند افسردگي بوده... سرشو انداخته بوده پايين و داشته ميرفته كه يكي بهش ميگه: كجا ميري؟ ميگه: دست رو دلم نزار كه خونه... دارم ميرم خودمو بكشم...! يارو ميگه: چرا؟ مگه چي شده؟ ماره ميگه: داستانش طولانيه.... 5 سال از اين راهي كه ميرفتم سر كار، وقتي به اينجا مي‌رسيدم، توي اون زمين چمن رو كه نگاه مي‌كردم، مي‌ديدم يه مار خوشگل و خوش هيكل، خوابيده توي چمنهاي اونجا و داره آفتاب مي‌گيره. من عاشق اون ماره بودم تا اينكه امروز بعد از 5 سال به خودم جرات دادم و گفتم برم باهاش آشنا شوم. وقتي رفتم جلو و صداش كردم ديدم كه شيلنگه! يه مادر و دختر بودند كه مادره باسن خيلي بزرگي داشته و دخترش هم سينه‌هاي خيلي كوچيكي. يه روز ميرن پيش جراح پلاستيك و جراح پيشنهاد ميده كه از باسن مادر تكه‌اي برداشته و به سينه دختره اضافه كنند. دكتر به مادر گفت: اين كار سه فايده داره. اول اينكه باسن شما كوچيك مي‌شه! دوم اينكه پستان دخترتان بزرگ مي‌شه! سوم اينكه داماد شما هميشه از كون مادرزنش مي‌خوره! تو تبريز يه مار 90 متري پيدا كردن. براي تشخيص نوع مار، فرستادن آزمايشگاه. بعد از دو هفته آزمايشگاه جواب داد: 90 متر شيلنگ آب ايراني! يه روز يه گوسفند پشت يه تركه ميگه: بععععع.... تركه بر مي‌گرده و ميگه: بـــــــــــــــه.... سلام! يه روز يه تركه مي‌بينه وسط ميدون يه چيزي ريخته. ميره يه انگشت ميزنه و ميزاره توي دهنش و مي‌گه: مزه قورمه‌سبزي كه نمي‌ده... يه انگشت ديگه مي‌زنه: مزه خورشت قيمه هم كه نمي‌ده... دوباره يه انگشت ديگه مي‌زنه: مزه كوفته هم كه نمي‌ده... خلاصه، نصف قضيه رو هي انگشت، انگشت ميخوره و يه دفعه ميگه: اه اه اه... اينكه عن بود... خوب شد كفشم رو روش نزاشتم! از يه تركه ميپرسن: چرا تركها به «ق» ميگن «گ»؟ تركه مي‌گه: اون گبلن گبلن‌ها، گديم گديما ميگفتيم، حالا ديگه نمي‌گيم! يه زن به شوهرش ميگه: اگه ميخواي كه براي تولدم يه كادو بخري، يه چيزي بخر كه به پالتو پوستم بخوره! مرد ميگه: از قبل فكر اونو كردم! زنه ميگه: چي خريدي؟ مرد ميگه: نفتالين! به ترکه ميگن:خاصيت نوشابه را بگو. ميگه: آب دارد گاز دارد ولی متاسفانه تلفن ندارد! تركه گوشش درد ميكرده، ميره گوششو ميكشه! رفيقش بهش ميگه: بابا ديوونه، چرا دادي گوشتو كشيدن؟! تركه ميگه: آخه خيلي درد ميكرد! رفيقش ميگه: خب كس‌خل ميدادي مثل من پرش ميكردن! تركه يك سكه ميندازه هوا، شير مياد، فرار ميكنه! يك گنجيشك آباداني داشته واسه خودش پرواز ميكرده، يهو از دور يك عقاب ميبينه. ميره جلو، بالهاشو باز ميكنه، ميگه: هو ولك! بالها رو حال مي‌كني؟! عقابه ميگه: برو عموجون، حال و حوصله ندارم. گنجيشكه ميگه: نه جون ولك، نيگاه كن هيبت بال رو، رنگ پر رو، حال ميكني؟! عقابه ميگه: برو بچه به بازيت برس... من بهت اشاره كنم همه پرهات ميريزه. گنجيشكه از رو نميره، ميگه: ههه! ولك پرهاي من بريزه؟! نظاره كن قطر بال رو... صفا كن! عقابه شاكي ميشه، يك تلنگر ميزنه به گنجيشكه، يارو همه پرهاش ميريزه، تعادلشو از دست ميده، سقوط ميكنه. همونجور كه داشته لخت مادرزاد ميافتاده پايين، داد ميزنه: هوو ولك!... حال ميكني هيكل رو؟! تركه ميره دكتر، ميگه: آقاي دكتر من دچار فراموشي شدم. دكتره ميپرسه: چند وقته؟ تركه يكم فكر ميكنه، ميگه: چي چند وقته؟! اصفهانيه سوار تاكسي ميشه، آخر مسير به راننده ميگه: حاج آقا كرايه ما چقدر شدس؟ يارو ميگه: 50 تومن. اصفهانيه ميگه: چه خبرس؟! اولندش كه 40تومن بيشتر نيميشد، بعدشم من 30تومن بيشتر ندارم، حالا فعلا اين 20 تومنو بگير... يارو پولو ميگيره، ميشمره ميبينه 10 تومنه! لره ميره توالت، بعد يك ربع با دهن خوني مالي مياد بيرون. رفيقش ميپرسه: چي شد فرهاد؟ لره ميگه: گي بگيرن، مسواكش خيلي بزرگ بي! پرگاره بدمستي ميكنه، مستطيل ميكشه! تركه مي‌افته تو دره، Game Over ميشه! تركه و اصفهانيه و همدانيه مرحوم ميشن. اون دنيا ميرن جلو در بهشت، تا ميان برن تو يارو دربونه يك نگاه به پروندشون ميكنه، با لگد پرتشون ميكنه بيرون! خلاصه همينجور دم در بهشت ولو بودن، يهو همدانيه ميبينه دارن يك جنازه ميبرن تو بهشت، اينم بدو بدو ميره زير جنازه رو ميگيره و لااله‌الا‌الله گويان ميره تو. يك مدت ميگذره، اصفهانيه ميبينه يك جانباز داره با ويلچر ميره تو، اينم بدو بدو ميره پشت ويلچر رو ميگيره و ميره تو. تركه خيلي شاكي ميشه، هي دور و بر رو نگاه ميكنه، ميبينه پشت بهشت ساختمون سازي دارن، يك فرغون افتاده اون گوشه. خلاصه فروغون خالي رو ور ميداره ميره جلو در بهشت. دربونه ميپرسه: چيكار داري؟ تركه ميگه: كوري نميبيني مفقود الاثر آوردم؟! تركه ميخوره زمين،... هوا ميره، نميدوني تا كجا ميره! تركه رو داشتن ميبردن اتاق عمل، ازش ميپرسن: همراه داري؟ ميگه: آره، خاموشش كردم! تركه ميزنه به جدول، ميشينه حلش ميكنه! تركه ميره مكه. وقتي برميگرده رفقاش ميپرسن: تعريف كن چجوريا بود؟ تركه ميگه: ايلده باز خدا نبود، ملت همه تو حياط ولو بودن! زن تركه حامله بوده، ميبرنش سونوگرافي كه جنسيت بچه رو معلوم كنند. خلاصه زنه و يارو دكتره ميرن تو اتاق و بعد يك ربع دكتره مياد بيرون، به تركه ميگه: مژده بده، بچه‌ت دختره. تركه خيلي حال ميكنه، ميگه: آخــــييـي.. آقاي دكتر بپرس اسمش چيه؟! سوسكه به خودش نارنجك ميبنده، ميره زير دمپايي! از رشتيه ميپرسن: ممد آقا، بچه كجايي؟ ميگه: خودم بچه رشتم، ولي بابام بازار مشترك بوده! يارو تهرونيه ميره مشهد حرم امام رضا، يك نامه بلند بالا هم مينويسه كه آره امام رضا جون، پنج ميليون پول ميخوام، يك ماشين ميخوام، يك زن رديف ميخوام و خلاصه يك صفحه پر ميكنه، زيرشم مينويسه: يا امام رضا، اگه اينا رو نميدي، بزن مارو بكش راحتمون كن. خلاصه نامه رو ميندازه تو، بعد يك دقيقه نگاه ميكنه به آسمون، ميبينه يكي از گلدسته‌ها داره ميافته روش! بدبخت پشماش ميريزه و خودشو پرت ميكنه يك طرف و خلاصه با هزار بدبختي جاخالي ميده. بعد كه خطر رفع شد بلند ميشه داد ميزنه: جسارته يا امام رضا، بگمونم نامه رو پشت و رو گرفتي! آبادانيه ميخواسته يك رفيق جديدشو به باقي رفقا معرفي كنه، رو به رفقاش ميكنه، ميگه: بچه‌ها... قاسم. بعد رو به قاسم ميكنه، ميگه: قاسم جان... بچه‌ها! به تركه مي‌گن: بچه كجايي؟ مي‌گه: بچه USA! مي‌گن: يعني چي؟ مي‌گه: يونجه‌زارهاي سرسبز اردبيل! يه روز تركه با برو بچه‌ها ميرن کافي شاپ (امان از دوستاي ناباب) اولي محکم ميزنه رو ميز و ميگه يه کوکاکولا! دومي محکم ميزنه رو ميز و ميگه يه پارسيکولا! سومي محکم ميزنه رو ميز و ميگه يه پپسيکولا! تركه هم براي اينکه کم نياره محکم ميزنه رو ميز و ميگه يه دراکولا!
تركه صبح از در خونه مياد بيرون، ميبينه سر كوچه يك پوست موز افتاده، با خودش ميگه: اي داد بيداد، باز امروز قراره يك زميني بخوريم!
تركه با كايت ميكوبه به ساختمون بانك كشاورزي، 730 نفر كشته ميشن!... البته از خنده!72- تركه سرش ميخوره به ميلة وسط اتوبوس، جا به جا ولو ميشه كف اتوبوس. بعد از چند لحظه، چشماشو باز ميكنه ميبينه ملتي كه واستادن بالا سرش ميله رو گرفتن، ميگه: ولش كنين ببينم چي ميگه!
از تركه ميپرسن: ببخشيد ساعت چنده؟ ميگه: والله تقريباٌ سه و خورده اي. ميپرسن: ببخشيد، دقيقاٌ چنده؟ ميگه: دقيقاٌ هفت و سي و يك دقيقه!
تركه ميره پيتزا فروشي، ميگه: ببخشيد پيتزا بزرگ چنده؟ يارو ميگه: 2000 تومن. تركه يكم بالا پايين ميكنه، ميگه: پيتزا متوسط چنده؟ يارو ميگه: 1000 تومن. باز تركه يوخده با پولاي جيبش ور ميره، ميگه: پيتزا كوچيك چنده؟ يارو ميگه: 700 تومن. تركه دست ميكنه تو جيبش يك صد تومني درمياره، ميگه: قربون دستت داداش، يك جعبه اضافه به ما بده!
دو تا بلوچه ميرن تهران يك فولكس قورباغه اي ميخرن، برميگردن طرف بلوچستان. نزديكاي زاهدان يهو فولكسه خاموش ميشه، هركار ميكنن ديگه روشن نميشه. يكيشون برميگرده به اون يكي ميگه: اوره ياسروك، برو نگاه كن ببين ماشين چه مرگش زده. ياسروك ميره درِ كاپوتو باز ميكنه، يك نگاه ميكنه با تعجب ميگه: اوره كَريموك! بيا كه ماشين موتور ا! نداخته! خلاصه اولي پياده ميشه مياد يك نگاه ميندازه، ميگه: برو از صندوق عقب ابزار بيار، خودم درستش ميكنم! خلاصه ياسروك ميره درِ صندوق عقب رو وا ميكنه، يهو داد ميزنه: اوره كريموك! بيا كه از تهران تا اينجا دنده عقب اومديم!
تركه از طبقه صدم يه ساختمون مي‌پره پايين، به طبقه پنجاهم كه ميرسه ميگه: خب الحمدالله تا اينجاش كه بخير گذشت!
زنِ تركه دو قلو ميزاد،‌ تركه ميره صورت حساب بيمارستان رو حساب كنه،‌ به يارو ميگه:‌ حاج آقا ارزون حساب كن هردوشو ببرم!
تركه ميره واسه تلفن همراه ثبت نام ميكنه، بهش ميگن: تا سه ماه ديگه بهت تحويل ميديم. تركه هم رو كمربندش مينويسه: به زودي دراين مكان يك عدد موبايل افتتاح خواهد شد!
بعد از سالها جعبة سياه تانكي كه حسين فهميده رفته بود زيرش رو پيدا ميكنن، توش آخرين جملات حسين ضبط شده بود كه ميگفته: "...حاجي جون مادرت هل نده،...ده حاجي هل نده! نامرد، آخه اين همه نارجك و كوفت و زهرمار بهم بستي، يك وقت بلا ملا سرم مياد.... حــــــــاجـــــي!
عربه با دو تا خيار در دست ميره توي يك بقالي، ميگه:حاج آقا خيارشور داري؟ بقاله ميگه: بله. عربه ميگه: پس ولك بي زحمت اين دوتا رو هم بشور!
رشتيه آخره پكر و ناراحت نشسته بوده تو يك عرق فروشي و همين جور يك ساعت تمام داشته گيلاس عرقشو نگاه مي‌كرده. يارو جاهله با خودش ميگه بگذار يكم بخنديم، ميره جلوي رشتيه، گيلاس عرقشو برميداره، لاجرعه ميره بالا. رشتيه اول يك نگاه غمناك به يارو ميكنه، بعد يهو ميزنه زير گريه! جاهله ناراحت ميشه:‌ميگه: بابا بيخيال،‌ شوخي كردم ! جون حاجي..اصلاً‌ الان يدونه مَشتي‌شو برات ميگيرم، مهمون من! رشتيه در حين هق هق ميگه: نه داداش، تقصير تو نيست. اصلاً‌ امروز بدترين روز زندگي منه! اولش صبح خواب موندم دير رسيدم سركار،‌ رئيسم هم بيرونم كرد! ‌بعد اومدم برگردم خونه، ‌ديدم ماشينم رو دزد برده! رفتم كلانتري، ‌گفتن كاريش نمي‌تونن بكنن...بعد تاكسي گرفتم رفتم خونه! ;،‌ يهو ديدم كيف پولم رو گم كردم، ‌يارو راننده تاكسيه هرچي از دهنش درومد بارم كرد و گاز داد رفت.. بعد رفتم تو خونه، ديدم خانم با سه تا از همسايه‌ها تو رختخوابن! آخر تصميم گرفتم خودمو بكشم، ‌كه يهو تو اومدي ليوان سمم رو تا ته خوردي!
باباي تركه ميميره، مجلس ختمش رفيقاي تركه همه ميان بهش تسليت ميگن. تركه خيلي احساساتي ميشه، ميگه: به خدا خيلي زحمت كشيدين تشريف آوردين، ‌شرمنده كردين... ايشالله ختم پدرتون جبران مي‌كنم!
زنِ آپانديسش رو عمل كرده بوده، بعد از عمل شوهرش مياد ملاقاتش. منتها زنه هنوز خوب بهوش نيومده بوده و داشته زير لب هزيون مي‌گفته: احمق...بي‌شعور...عوضي! يك دكتري داشته از اتاق رد ميشده، ميگه: خوب به سلامتي مثل اينكه خانمتون به هوش اومده و داره باهاتون حرف ميزنه!
تركه خودشو ميزنه به كوچة علي چپ، گم ميشه!
تو يكي از دهات اردبيل ملت براي بار اول كيوي ميبينن، ميرن از ملاي ده ميپرسن اين چيه؟ ملاهه يكم ميره تو نخ كيويه، بعد ميگه: ايلده تخم مرغيش، كه تخم مرغه! ولي من نمي‌فهمم چرا موكتش كردن؟!
از تركه ميپرسن بنفش چه رنگيه؟ ميگه: قرمز ديدي؟! آبيش!
تركه ميفته تو جوب،‌ سند ميگذاره مياد بيرون!
يك هواپيما داشته از تبريز ميرفته پاريس، وسطاي راه يهو صداي خلبان از بلندگوها مياد: اَتِنْشِن پليز! ايلده خلبان اسپيكينگ..مسافران ليسنينگ! موتور چپ هواپيما از كار افتاده، ولي شما هيچ نترسيد! من خودم واردم، هواپيما رو سالم ميشونم. يك مدت ميگذره، دوباره صداي خلبان از بلندگوها مياد كه: اَتِنْشِن پليز! ايلده خلبان اسپي! 603;ينگ..مسافران ليسنينگ! موتور راست هواپيما هم از كار افتاده، ولي شما هيچ نترسيد! من خودم كلي تجربه دارم، تا فرودگاه بعدي هم راهي نيست، هواپيما رو سالم ميشونم. باز يك مدت هواپيما دور خودش ميچرخه، دوباره صداي خلبان از بلندگوها مياد كه: اَتِنْشِن پليز! ايلده خلبان اسپيكينگ..مسافران ليسنينگ! همين الان دم هواپيما كنده شد، ولي شما هيچ نترسيد! من خودم ! 607;واپيما رو ميشونم. يك ده دقيقه مي‌گذره، دوباره صداي خلبان از بلندگوها مياد كه: اَتِنْشِن پليز! ايلده خلبان اسپيكينگ... مسافران ريپيد افتر مي! اَشهداَن‌لااله‌الله!...
تركه ميره مسابقه. بهش ميگن: اون كدوم پيغمبر بود كه كشتي داشت؟ تركه يه كمي فكر مي‌كنه و مي‌بينه عقلش به هيچ‌كجا قد نمي‌ده. مي‌گه: بابا ايلده يه كم كمك كنين. مجري مسابقه هم مياد يه حال اساسي به تركه بده و كلي راهنماييش كنه و مي‌گه: بابا جون اون پيغمبري كه يه كشتي داشت، تموم حيوونا رو هم سوار كرد، فيلمش رو هم تلويزيون نشون داده... يك دفعه تركه مي‌گه: آهان فهميدم... حضرت يوگي و دوستان! به تركه مي‌گن: براي چی زدی زنتو با چاقو كشتی؟ تركه مي‌گه: آخه وضع ماليم اونقدر خوب نبود كه بتونم تفنگ بخرم! تركه اومده بود زنشو طلاق بده. بهش گفتند چرا؟ گفت: به خدا از دست اين زن خسته شدم! از همون روز اول، هرچی‌ جلو دستش بود پرت ميچرد به من! بهش گفتند: پس چرا بعد از اين همه سال، الان اومدی طلاقش بدی؟ تركه گفت: آخه كپی اوغلی تازگيها نشونه جيری‌اش بهتر از گبل شده! يه يارو زنگ زد هواشناسی گفت: آقا دستتون درد نکنه... ديروز هوا خيلی خوب بود ترکه دل درد داشت رفت دکتر. دکتر يه ظرف کوچيک بهش داد و گفت: فردا تو اين مدفوعت رو بريز بيار. ترکه فرداش با يه سطل پر عن رفت پيش دکتر...! دکتر گفت اين چيه...؟ چرا اينقدر زياد...؟ گفت: آقای دکتر، گفتم شايد تعارف ميکنی! يه روز يه ترکه ميره مهموني، صاحبخونه يه سگ داشت که اسمش جو بوده. سگه ميره زير صندلي ترکه ميشينه. يهو ترکه بد جوري گوزش ميگيره. با خودش فکر ميکنه که اگه بگوزه، صاحبخونه فکر ميکنه که جو گوزيده. ترکه يه کم از گوزشو ول ميکنه، صاحبخونه سريع به جو گفت: جو برو تو حياط. ولي جو تکون نخورد. ترکه که خيالش راحت شده بود که مي‌افته گردن جو با خيال راحت تمام گوزشو ول کرد. صاحبخونه يهو داد زد: جو، حتما ميخواي اين آقا رو سرت برينه! به يه تركه توپ فوتبال نشون دادن و گفتن: اين چيه؟ طرف کلي فکر کرد و گفت: شطرنج گردالي! به يه تركه ميگن :‌ راسته شما به خر ميگين داداش؟ ميگه آره داداش! يه روز از يه شيرازي ميپرسن که راسته که شيرازي‌ها حرف دومشون هميشه فحشه؟ شيرازيه ميگه: کدوم بي‌شرفي اين حرف رو زده! ترکها به نون باگت ميگن: تهاجم فرهنگي! يه روز يه ترکه ميخواسته تو جمع فارسها جوک بگه. تا شروع ميکنه و ميگه يه فارسه... همه ميگن: ا... ا... ا... ا... ترکه ميگه: خيلي خوب يه روز يه تهرونيه... باز همه ميگن: ا... ا... ا... ا... ترکه ميگه: باشه بابا... يه روز يه ترکه... همه ميگن: خب خب؟ ميگه: يه روز يه ترکه مي‌افته تو چاه توالت درش ميارن ميبينن فارسه! ميگن از منيجر شرکت لوتوس پرسيدند که: اگر يک روز با يک اسلحه وارد اتاقي بشي که توش صدام، هيتلر و بيل گيتس باشن و تو هم 2 تا گلوله بيشتر نداشته باشي کدوم ها رو با گلوله ميزني؟ ميگه دو تا گلوله رو ميزنم به بيل گيتس که خيالم راحت بشه. يه روزداوود برره با ياسمن گل بانو نشسته بوده كه به ياسمن ميگه: ياسمن گلبانو... شما كرست (سوتين) نپوشيده؟ ياسمن ميگه: از كجا فهميدي آقا داوود...؟ داوود ميگه آخه پستونات لللقققققق وزنه! مزاحمه زنگ ميزنه خونه يه تركه، ميگه: ببخشيد گوشي دستتونه؟ يارو ميگه: بعله. ميگه: خوب پس بيزحمت بكنيدش تو كونتون! تركه شاكي ميشه و قطع ميكنه. سه چهار ساعت بعد باز مزاحمه زنگ ميزنه همون خونه، ميگه: ببخشيد گوشي دستتونه؟ تركه مياد تيز بازي در بياره، ميگه: نه! مزاحمه با صداي متجب ميگه: پس لطفا درش بيارين!
تركه ميخ ميره تو پاش، نميتونه درش بياره،‌ كجش ميكنه!
تركه داشته راديو پيام گوش ميداده،‌ گزارشگره ميگفته: راه بهارستان به امام حسين بسته‌است، راه انقلاب هم به امام حسين بسته‌است... ‌تركه ميگه:‌ باشه بابا بستس كه بستس، ديگه چرا هي به امام حسين قسم ميخوري؟!
تركه يه تيكه يَخو گرفته بوده بالا، ‌داشته خيلي متفكرانه بهش نگاه مي‌كرده. رفيقش ازش ميپرسه: چيرو نگاه ميكني؟ تركه ميگه: ايلده ازش آب ميچيكه ولي معلوم نيست كجاش سوراخه!
به تركه ميگن يك معما بگو، ميگه اون چيه كه زمستونا خونه رو گرم ميكنه تابستونا بالاي درختو؟! يارو هرچي فكر ميكنه جوابشو پيدا نميكنه، ميگه: نميدونم، حالا بگو چيه؟ تركه ميگه بخاري! يارو كف مي‌كنه، ميگه: باباجان بخاري زمستونا خونه رو گرم ميكنه ولي تابستونا چه جوري بالاي درختو گرم مي‌كنه؟ تركه ميگه: بخاريِ! ; خودمه دوست دارم بگذارمش بالاي درخت!
تركه داشته از تو جزيره آدم‌خورا رد ميشده،‌ يهو ميبينه آدم خورا محاصرش كردن. بيچاره جفت مي‌كنه با حال زار ميگه: اي خدا بدبخت شدم!‌ يهو يك صدايي از آسمون مياد: نترس بندة من، بدبخت نشدي! اون سنگ رو از جلوي پات بردار بكوب به سر رئيس قبيله. تركه خوشحال ميشه،‌ سنگ رو ميكوبه تو كلة ‌رئيس قبيله. رئيسِ قبيله جابه‌جا ميميره، باقي ا&! #1601;راد قبيله شاكي ميشن، نيزه به دست، شروع مي‌كنن دويدن طرف تركه! يهو يك صدايي از آسمون مياد: خوب بندة من، حالا ديگه بدبخت شدي!
لره توي اتوبوسِ تهران-خرم‌آباد نشسته بوده، ميره به راننده ميگه: آقاي راننده واسه كي داري رانندگي مي‌كني؟! اينا همه خوابن!
تركه با چند تا رشتيه نشسته بودن داشتن جوك مي‌گفتن، رشتيا براي تركا جك ميگن، نوبت تركه كه ميشه،‌ تا مياد بگه: يه روز رشتيه... همه بهش ميگن بشين بابا نميخواد بگي! دوباره يه دور ميزنه ميرسه به تركه، باز تا مياد بگه: يه روز يه رشتيه... ميپرن وسط حرفش، نميذارن بگه. بار بعد كه نوبت ميرسه به تركه، ميگه: يه روز يه تركه داشته مير! ;فته با سر ميخوره زمين! همه رشتيا ميخندن بعد تركه ميگه: ‌ولي وقتي بلندش ميكنن ميبينن رشتي بوده!
تركه زنگ ميزنه خونه دوست دخترش، باباي دختره گوشي رو ور ميداره. تركه ميگه: ببخشيد غزال خونست؟!‌ باباهه هم شاكي ميشه فحش خوار مادر رو ميكشه به تركه! چند روز بعد دختره تركه رو تو خيابون ميبينه،‌ ميگه: ‌بابا چرا ضايع بازي در مياري؟! وقتي بابام ور ميداره، ‌يه چيزِ بي‌ربط سر هم كن بگو. ترك&! #1607; هم ميگه ‌باشه. دفعه بعد كه زنگ ميزنه، باز باباهه گوشي رو ور ميداره.‌ تركه هول ميشه، ميگه: ببخشيد اونجا ميدون انقلابه؟! يارو ميگه: آره چي كار داشتي؟! ميگه: ببخشيد، غزال خانم هستن؟!
يك سال، يك ماه از محرم گذشته بوده ولي هنوز تو شهر صداي سينه‌زني ميومده. مردم ميرن پي ماجرا، ميبينن دسته تركها تو كوچه بن بست گير كرده!
به تركه ميگن چرا ترك شدي؟!‌ ميگه: ايلده جوون بوديم، ايمكانات كم بود، پيش اومد ديگه!‌ ميپرسن: پس چرا لر نشدي؟ ميگه: نه بابا، ديگه اونقدرها هم ايمكانات كم نبود!
تركه ميره لباس فروشي،‌ ميگه:‌ ببخشيد شلوار نخي داريد؟ يارو ميگه:‌بعله. تركه ميگه: بي‌زحمت دونخ بدين!
عبود و جاسم مغازه تخم مرغ فروشي باز ميكنن، رو تابلوش مينويسن: عبود ، جاسم، تخم مرغ... محصولي از كون مرغ يه نفر يه دوستش كه ترك بوده يه سي‌دي سوپر ميده و ميگه: امشب برو تا صبح با اين سي‌دي حال كن! فرداش تركه رو ميبينه ازش ميپرسه: چطور بود؟ تركه ميگه: خوب بود ولي ايلده سوراخش خيلي تنگ و تيز بود! يه روز متخصص کامپيوتر مي‌افته تو آب ميگه: اف 1، اف 1! تركه زنگ ميزنه خونه دوست دخترش و ميگه: سلام... ببخشيد من لهجه دارم... دختره ميگه: آره! تركه مي‌گه:‌ پس قطع مي‌كنم دوباره مي‌گيرم!