soojhe

Saturday, March 18, 2006

آلبوم جک دوم


تركه به رفيقش ميگه: ميخوام دختر شاه رو بگيرم! رفيقش ميگه: چرت نگو مومن! مگه كشكيه؟! تركه ميگه: بابا من كه راضيم، ننم هم كه راضيه، فقط مونده شاه و دخترش!
يه تركه مي‌خواد بره كربلا، سوار اتوبوسهاي امام حسين مي‌شه!
سه نفررشتي و تهراني و ترك داشتن تو خليج فارس عليه آمريكا شعار ميدادن و ميگفتن: خليج فارس ايران محل دفن ريگان. يه ناو آمريكايي كه از اونجا رد ميشد اينا رو دستگير ميكنه. به تهرانيه ميگن خب تو چي ميگفتي؟ تهرانيه يهو جوش مياره ميگه: خليج فارس ايران محل دفن ريگان! ميگيرن ميكشنش. به رشتيه ميگن تو چي ميگي؟ ميترسه ميگه والا به خدا من فقط گفتم خليج فارس ايران محل ماهيگيران! آزادش ميكنن. به تركه ميگن تو چي ميگي؟ ميگه: من گفتم خليج فارس ايران آسفالت بايد گردد! اصفهونيه و رشتيه و تركه با هم يكجا كار ميكردن. يك روز ساعت ناهار، اصفهونيه ظرف غذاشو باز ميكنه، ميبينه قورمه‌سبزيه, ميگه: اااي بازم قرمه سبزيِس! اگه فردا باز قورمه‌سبزي باشه، من خودمو از اين برج پرت ميكنم پايين! بعد رشتيه ظرف غذاشو باز ميكنه، ميبينه كله ماهي داره .. اونم شاكي ميشه، ميگه: ااووو! اگه فردام همين باشه منم خودمو پرت ميكنم پايين! آخري تركه ظرف غذا رو باز ميكنه، كوفته داره.. حالش به هم ميخوره، ميگه: ايلده اگه منم اين ظرفو فردا باز كنم ببينم كوفته‌س.. خودمو پرت ميكنم پايين! خلاصه فردا سه نفري ميان سر كار و در غذاها رو باز ميكنند و از قضا هر سه تا تكراري بوده، اينها هم خودشون رو پرت ميكنند پايين! باري، پليس مياد واسه تحقيقات و بازجوه خِـرِ زناشون رو ميگيره كه تقصير شماهاست! زن اصفهونيه ميگه: جناب سروان من نميدونستم، تو خونه هم هروقت قورمه‌سبزي درست ميكردم ميخورد غر نميزد! زن رشتيه ميگه: اووو! تو رشت همه كله ماهي ميخورن، من روحمم خبر نداشت اين دوست نداره. زن تركه ميگه: جناب سروان به ولله من يه هفته بود خونه مادرم بودم، اين خودش واسه خودش غذا درست ميكرد! از تركه ميپرسن: چرا ترك شدي؟ ميگه: ايلده نمره منفي داشت!
ترك ميشينه تو تاكسي، راننده بهش ميگه: داداش دستت لاي در گير نكنه. تركه هم مياد آخر مرام بگذاره، ميگه: داداش سرت لاي در گير نكنه! لره دوزاري سياه پيادا ميكنه، ميره تلفن عمومي گوشي رو برميداره، ميگه: الو آفريقا؟! از بجه تهرونيه ميپرسن: امام اول كيه؟ يخورده فك ميكنه، ميگه: بابا يك راهنمايي بكنيد... ميگن: شمشيرش معروفه.. ميگه: آها... ZORO! تركه ميرسه به يه هيئت، از يكي جلو در ميپرسه: آقا اينها اين تو چي كار ميكنن؟ يارو ميگه: اينها ده روز سينه ميزنن! تركه ميگه: اي بابا، ايلده كنترات بده 3 روزه ميزنيم! تركه پشتش ميخواريده، هركار ميكرده دستش نميرسيده.... ميره رو صندلي! از بسيجيه ميپرسن: ميدوني خدا كيه؟ ميگه: نماينده ولي فقيه در كائنات! علي آقا ميخواسته حال اكبرآقا رو بگيره، براش يك ريش‌تراش خداي آلماني كادو ميفرسته. خلاصه اكبر آقا كادو رو باز ميكنه، ريش تراش رو ميبينه، پاك ميخوره تو پرش.. ميگه من بايد حال اينو بگيرم. چند روز بعد علي آقا ميبينه براش يك كادو اومده از طرف اكبرآقا... باز ميكنه، ميبينه توش يك پِلِي اِسْتيِشنه! سه تا ترك كه دير به قطار رسيده بودند، دنبال قطار دويدند. دو تا از آنها با زحمت سوار قطار شدند. آخري كه به قطار نرسيده بود، ايستاد و شروع كرد به خنديدن. از او پرسيدند: حالا كه از دوستانت عقب افتاده‌اي چرا مي‌خندي؟ او گفت: آخر من مسافر بودم و آنها براي بدرقه آمده بودند! معلم ورزش: غلام،‌ چند رشته از ورزش دووميداني را نام ببر. غلام: پرتاب خط‌كش توسط معلم، فرار صدمتر از دست معلم، پرش طول از ديوار و در نهايت پرشه سه گام از محوطه مدرسه به بيرون مدرسه! يه روز يه تركه خبر داغ مي‌شنوه، گوشش تاول مي‌زنه.
تركه خورد به جدول، حلش كرد. لطيفه موزون: يه روز يه مرده، مي‌خوره به نرده! يه روز يه تركه داشته رد مي‌شده،‌ يه نمره بهش ميدن قبول بشه! يك روز عروس رفت گل بچينه، شهرداري گرفتش! يك روز يه تركه از حال رفت، از آشپزخانه اومد تو! از سه تا ترك مي‌پرسند كه كي به دنيا آمديد؟ اولي مي‌گويد: در نيمه اول سال، دومي مي‌گويد: در نيمه دوم سال، سومي مي‌گويد: لابد منهم در وقت اضافه! بيمار: آقاي دكتر، متاسفانه من همه چيز را خيلي سريع فراموش مي‌كنم. دكتر: اين مسئله از كي شروع شد جانم؟ بيمار: كدام مسئله آقاي دكتر؟! يه روز يه تركه بليت هواپيما مي‌گيره، ميره ايستگاه قطار، سوار اتوبوس مي‌شه، با دوچرخه ميره مسافرت! معلم: حميد سه‌تا حيوان وحشي نام ببر. حميد: آقا اجازه، شير، پلنگ و بيژن، اينهم جاي گاز گرفتنش! تركه باباشو مي‌كشه مي‌ره مرحله بعد! تركه عينك آفتابي مي‌زنه. بچه‌اش مياد توي اتاق. به بچه‌اش مي‌گه: كجا بودي تا اين وقت شب...؟! يه عربه يه تنه نخل گذاشته بود رو دوشش و ميرفت يكي بهش ميگه اينو كجا ميبري؟ عربه ميگه: اي گل براي دلبرم ميبرم! به تركه ميگن با غضنفر جمله بساز، يارو رو دنبال مي كنه. ميگن: حالا چرا دنبالش مي‌كني؟ مي‌گه: آخه آدم با باباش هم جمله مي‌سازه؟! يه روز يه تركه راديو پيام رو روشن مي‌كنه. راديو مي‌گه: مسير آزادي به امام حسين بسته است. تركه مي‌گه: بابا چرا قسم مي‌خوري، نميخواد، همه باور مي‌كنن! يه روز يه پدر داشته دختر كوچولوي شيطونش رو نصيحت مي‌كرده. حرفهاش كه تموم مي‌شه مي‌گه كه ديگه بابا رو اذيت نمي‌كني كه... چون هر بار كار بد بكني يكي از موهاي من سفيد مي‌شه. دخترك شيطون حاضرجواب مي‌گه: حالا فهميدم چرا همه موهاي بابابزرگ سفيده!؟ تركه خيلي بدشانس بوده. وقتي مي‌ميره روحش ميره لاي پنكه! يه تركه زنگ مي‌زنه 118 مي‌گه: آقا ببخشيد 110 چنده؟! يه بار دو تا سوسك به هم مي‌رسند. يكي از اون يكي مي‌پرسه: ببينم تو اتاق شما هم دانشجو پيدا مي‌شه؟! از يه زن ميپرسن: فرق تو با حوا چيه؟ ميگه هيچي... فقط شوهر اون آدم بود، شوهر من آدم نيست!؟ رفيق تركه بهش ميگه: غضنفر بيا بريم يك دست پينگ‌پنگ بزنيم... تركه ميگه: ول كن بابا، پينگ‌پنگ هم شد فوتبال؟! يارو داشته پسرشو در مورد ازدواج نصيحت ميكرده، ميگه: پسرم خواستي زن بگيري، برو از فاميل زن بگير.. ببين تو همين دور وبر خودمون، داييت رفته زن داييت رو گرفته... عموت رفته زن عموت رو گرفته... حتي خود من، اومدم مادرت رو گرفتم! تركه داشته تو بينهايت راه ميرفته، يهو از پشت يك صداي خفن بلند ميشنوه... برميگرده، ميبينه دو تا خط موازي خوردن بهم! تركه ميره تو يك بار، به بارمَن ميگه: قربون دستت، يك آبجو بريز. يارو يك آبجو براش ميريزه، تركه ميگه: به حساب من، يكي هم واسه همه مشتريها بريز! يارو يك دور هم واسه همه ملت ميريزه، تركه ميگه: يك دونه هم واسه خودت بريز. ملت همه كف ميكنن، كه عجب مرامي داره يارو. خلاصه آبجو رو ميخورن، باز تركه ميگه: يك آبجو بريز... بارمنه ميريزه براش... ميگه: يكي هم واسه همه مشتريا... آخرشم يكي هم واسه خودت بريز. به همين منوال 4-5 تا آبجو ميخورن و آخري تركه بلند ميشه تلو تلو خورون بره بيرون. بارمنه ميگه: كجا اخوي... پولش چي شد؟ تركه ميگه: ايلده من پول ندارم كه!! خلاصه ميگيرن تا نفس داره كتكش ميزنن و بعدم با لگد پرتش ميكنند بيرون. دو هفته بعد، باز تركه مياد تو بار، به بارمن ميگه: قربون دستت، يك آبجو بريز... يارو يكم چپ چپ نگاش ميكنه، يك آبجو براش ميريزه. تركه ميگه: يكي هم به حساب من واسه همه مشتريا بريز... باز بارمنه يكم چپ‌چپ نگاش ميكنه و واسه همه ملت يك آبجو ميريزه. بعد يك مدت از تركه ميپرسه: براي خودم نريزم؟! تركه ميگه: نه بابا... ايلده تو باز بد مستي ميكني، كتك كاري راه ميندازي! مارمولكه ميره مشهد، ميشه مشمولك! چند وقت بعد بزرگ ميشه، ميشه مشمول... ميبرنش سربازي!
به يارو ميگن نظرت راجب آتروپات چيه؟ ميگه خوبه ولي يخمك خوشمزه تره!
يارو آخر عمري بچه هاش رو جمع ميكنه به هر كدوم يه تيكه چوب ميده ميگه بشكونين. همه ميشكونن! به هركي 5 تا دسته بيل ميده ميگه بشكونين. همه ميشكونن! به هر كي 10 تا دسته بيل ميده ميگه بشكونين. همه ميشكونن! به هر كي يه بسته دسته بيل ميده ميگه بشكونين. همه ميشكونن! ميگه حيف كه همتون خرين وگرنه نصيحتتون ميكردم.
يه تركه داشته آب جوش مي‌ريخته توي باغچه! وقتي مي‌گن چرا اين كارو مي‌كني مي‌گه: آخه چاي كاشتم!
تركه عاشق ميشه، نوار خالي گوش ميكنه!
عربه داشته زن ميگرفته، ازش ميپرسن: جشن عروسيت رو كجا ميگيري؟ ميگه: تو يك مدرسه! ميگن: آخه چرا مدرسه؟! عربه ميگه: ولك آخه خـَيـلي كلاس داره!
از ترکه ميپرسن: پيغمبر کي به رسالت رسيد؟ ميگه: ايلده بيلميرم، من سيد خندان پياده شدم!
يارو تلويزيون رو روشن ميكنه. كانال 1: قرآن. كانال 2: قرآن. كانال 3: قرآن. كانال 4: قرآن. كانال 5: قرآن. كانال 6: قرآن. پا ميشه تلويزيون رو ميبوسه ميذاره رو طاقچه!
تركه شاكي ميره ثبت‌احوال، ميگه: آقا اين اسم من خيلي ضايست، بايد حتماٌ عوضش كنم. كارمنده ازش ميپرسه، مگه اسمتون چيه؟ تركه ميگه: اصغرِ ان‌چهره! كارمنده ميگه: آره خوب حق داريد، بايد حتماً عوضش كنيد. حالا چه اسمي ميخوايد بگذاريد؟ تركه ميگه: اكبرِ ان‌چهره!
تركه پرتقال خوني ميخوره، ايدز ميگيره!
از تركه ميپرسن: ميدوني USA مخفف چيه؟ ميگه: يوم‌الله سيزده آبان!
تركه رفته بوده تماشاي مسابقه دو و ميداني، وسط مسابقه از بغليش ميپرسه: ببخشيد، اينا واسه چي دارن ميدون؟! يارو ميگه: براي اينكه به نفر اول جايزه ميدن. تركه يوخده فكر ميكنه، ميپرسه: پس بقيشون واسه چي دارن ميدون؟!
تركه ساعت سه نصفِ شب زنگ ميزنه صدا و سيما، ميگه: ببخشيد آقا به نظرِ شما الان آقاي خامنه‌اي خوابه؟ يارو ميگه: نميدونم ولي احتمالاً بايد خواب باشن. تركه ميگه: معذرت ميخوام؛ ولي آقاي رفسنجاني چي، ايشون هم خوابه؟ يارو ميگه: نميدونم ولي يحتمل ايشون هم خواب باشن. تركه ميگه: ببخشيد ولي آقاي خاتمي چي؟ يارو ميگه: احتمالاً ايشون هم ‍! 2;واب هستن، چطور؟ تركه ميگه: پس دمت گرم حالا كه همه اينا خوابن يه شو هندي بذار حال كنيم!
تركه ميميره، اون دنيا در حيني كه داشتن به حساب كتاباش رسيدگي ميكردن ميره پيش جبرئيل، ميگه: من از خدا يك سوال واجب دارم، ميشه برم بپرسم؟ جبرئيل ميگه: باشه، برو طبقة بالا در سمت راست، سوالت رو بپرس، زود برگرد. تركه ميره طبقة بالا، در رو باز ميكنه، ميبينه خدا پشت يك ميز نشسته داره با يكي از فرشته‌ها ب! 07; حساباي مردم ميرسه. خلاصه سلام ميكنه ميره جلو، ميگه: خداجان، الهي گربان او بزرگيت بشم من، الهي فدات بشم... چرا تو دنيا اين همه ترك آفريدي؟! بري تو آذربايجان همه تركند، بري تهران پر تركه، بري بلوچستان، بري شمال، بري جنوب، غرب، شرق، بازم ترك پيدا ميشه... بري آلمان بازم ترك پيدا ميشه، بري كانادا، بري آمريكا بازم ترك پيدا ميشه... بري كرة م! اه بازم ترك پيدا ميشه! آخه خداجان، واسه چي اينقدر ترك آفريدي؟! خدا يكم تركه رو نگاه ميكنه، به معاونش ميگه: اصگر... ايلده ببين اين چي ميگه بابا... هي وگت مارو ميگيرند!
تركه تصادف ميكنه، ملت علاف ميريزن دورش و شروع ميكنن نظر كارشناسي دادن. بالاخره بعد يك مدت افسر راهنمايي مياد، منتها اونقدر ملت هركدوم واسه خودشون چرت و پرت ميگفتن كه صداي افسره به جايي نميرسيده. تركه شاكي ميشه، داد ميزنه: ساكت.. ساكت... ايلده ديگه اينجا كسي جز جناب سروان حق گه خوردن نداره!
تركه ميرسه سر يك صحنة تصادف، از يكي ميپرسه: ببخشيد قربان، اينجا چه خبره؟ يارو هم ميگه: هيچي آقا، اين بدبخت گوزپيچ شده! تركه ميره تو فكر، بعد يك مدت يك بنده خداي ديگه مياد از تركه ميپرسه: ببخشيد اينجا چي شده؟ تركه ميگه: ايلده منم خوب نفهميدم، نميدونم اين بابا پيچيديه گوزيده، گوزيده پيچيده، سر پيچ گوزيده؟!
تركه زنگ ميزنه فلسطين، ميبينه اشغاله!
تركه سوار آسانسور ميشه، ميبينه نوشته‌: ظرفيت 12 نفر. باخودش ميگه: عجب بدبختيه‌ها! حالا 11 نفر ديگه از كجا بيارم؟!
تركه ميميره، باباش رضايت نميده!
از تركه ميپرسن: به نظر شما اگه آمريكا افغانستان و عربستان رو بگيره، به كره و چين هم حمله كنه تكليف ايران چي ميشه؟ تركه ميگه: ايلده چي ميشه نداره كه، ايران ميره جام جهاني!
لره داشته با تمام وجود وضو ميگرفته و دستاشو محكم ميكشيده رو هم، ازش ميپرسن: چرا اينقدر محكم وضو ميگيري؟ ميگه: چني آرم وضو ميرم كه هيچ گوزي نتنِه باطلش كنه!
تركه ميگوزه، دنبال پوكش مي‌گرده!
از تركه ميپرسن: چند تا بچه داري؟ 4 تا از انگشتاشو نشون ميده، ميگه: 3 تا! ملت كف ميكنن، ميگن: بابا اينا كه 4تاست؟ تركه انگشت كوچيكشو نشون ميده، ميگه: اين بچة همسايمونه، ولي هميشه خونة ماست!
لره داروخونه داشته، يك روز جلو در مغازه بزرگ مينويسه: سوسك كش جديد رسيد! خلاصه بعد يك مدت يك بابايي مياد تو ميگه: ببخشيد، جريان اين سوسك‌كش جديد چيه؟ اين خونة ما رو سوسك سر گرفته. لره ميگه: اين دارو خيلي جديده و بازدهيش هم تضمينيه. شما اين دارو رو ميريزيد تو يك قطره چكون، بعد كشيك ميكشيد تا سو‍! 7;كها رو بگيريد. هر سوسك رو كه گرفتيد، در روز سه نوبت (صبح و ظهر و شب) تو هر چشمش دو قطره ازين دارو ميچكونيد، بعد از يك مدت سوسكها كور ميشن و خودشون از گشنگي ميميرن! يارو كف ميكنه، ميگه: خوب آخه اگه سوسكها رو بگيريم كه همونجا درجا مي‌كشيمشون! لره ميره تو فكر، بعد يك مدت ميگه: آره خوب، ازون راهم مِشِه!
آبادانيه ميخواسته بره خواستگاري، ديرش شده بوده حواسش پرت ميشه شلوارش رو پشت و رو ميپوشه و با عجله ميدوه تو خيابون، يهو يك ماشين مياد ميزنه درازش ميكنه وسط خيابون. رانندهه مياد بالا سرش، ميگه: طوريت كه نشده؟ آبادانيه يك نگاه به سر تا پاش ميكنه، چشمش ميافته به شلوارش، ميگه: چي چيو طوري نشده، ولك زدي حسابي پيچوندي!
ميخواستن لره رو شكنجه روحي بدن، ميفرستنش تو يك اتاق گرد، ميگن برو يك گوشه بشين!
به تركه ميگن: بچه كجائي؟ ميگه بچه U.S.A.! ملت هم كف ميكنن ميگن آخه چطور ممكنه؟ تركه ميگه: ايلده بچهة يونجه‌زارهاي سرسبزِ آذر بايجانم!
تركه داشته جلو دو سه تا دختر افه ميومده، يهو تلنگش در ميره. واسه اينكه ضايع نشه، دستشو ميگذاره بغل دهنش، داد ميزنه: گـــــــوزيـــــــه... گوووووز!
آرداواس بعد بيست سال از آمريكا برميگرده ايران و يك ساندويچ فروش ميزنه. روز اول، تركه مياد ميگه: قربون دستت، يك ساندويچ سوسيس بده. آرداواس كه هنوز خوب از حال و هواي ديار كفر درنيومده بوده، ميپرسه: "تو گو" بدم؟ تركه شاكي ميشه، ميگه: نه مرتيكه، تو نون بده!
به تركه ميگن: كجا داري ميري؟ ميگه: دارم برميگردم!
تركه تو يك شب برف و بوراني داشته از سر زمين برميگشته خونه، يهو ميبينه يكجا كوه ريزش كرده، يك قطار هم داره ازون دور مياد! خلاصه جنگي لباساشو درمياره و آتيش ميزنه، ميره اون جلو واميسته. رانندة قطاره هم كه آتيشو ميبينه ميزنه رو ترمز و قطار وا ميسته. همچين كه قطار واستاد، تركه يك نارنجك درمياره، ميندازه زير قطار، چهل پنجاه نف! ;ر آدم لت و پار ميشن! خلاصه تركه رو ميگيرن ميبيرن بازجويي، اونجا بازجوه بهش ميتوپه كه: مرتيكة خر! نه به اون لباس آتيش زدنت، نه به اون نارنجك انداختنت! آخه تو چه مرگت بود؟! تركه ميزنه زير گريه، ميگه: جناب سروان به خدا من از بچگي اين دهقان فداكار و حسين فهميده رو قاطي ميكردم!
دو تا چسه داشتن باهم بازي ميكردن، يك گوزه مياد بهشون ميگه: منم بازي ميدين؟ چسا ميگن: تُچ! گوزه ناراحت ميشه، ميگه: آخه چرا؟ چسا ميگن: آخه مامانمون گفته بي سر و صدا بازي كنيم!
تركه كليدش رو تو ماشين جا ميگذاره، تا بره كليد ساز بياره زن و بچش دو ساعت تو ماشين گير ميكنن!
بعد از عمري داريوش مياد ايرن، اجرا زنده ميگذاره تو استاديوم آزادي. خلاصه ديگه ملت داشتن خودشون رو خفه ميكردن، داريوش هم مياد خياي حال بده، از ملت ميپرسه: چي ميخواين براتون بخونم؟ يك تركه ازون پشت داد ميزنه: اِبـــي بـخـــون.. اِبـــي بـخـون!
از تركه ميپرسن چندتا بچه داري؟ انگشت كوچيكشو نشون ميده، ميگه: هفت تا! ملت كف ميكنن، ميگن: بابا اين كه فقط يكيه! ميگه: آخه دادم mp3ش كردن!
تركه ميره مسابقه بيست سوالي، رفقاش از پشت‌ صحنه بهش ميرسونن كه: جواب برج ايفله، فقط تو زود نگو كه ضايع شه. خلاصه مسابقه شروع ميشه، تركه ميپرسه: تو جيب جا ميگيره؟ ميگن: نه. تركه ميگه:...ها! پس حتماٌ برج ايفله!
تركه ميره مسابقه بيست سوالي، رفقاش از پشت‌ صحنه بهش ميرسونن كه: جواب خياره، فقط تو زود نگو كه ضايع شه. خلاصه مسابقه شروع ميشه، تركه ميپرسه: تو جيب جا ميگيره؟ ميگن: نه. تركه ميگه: بابا اين عجب خيار گنده‌ايه!
تركه ميخواسته تو يك ادارة دولتي استخدام شه، ميبرنش گزينش. اونجا يارو ازش ميپرسه: شما وقتي ميخواين وارد مستراح شيد، با پاي راست وارد ميشيد يا با پاي چپ؟! تركه هول ميشه، ميگه: ايلده شما منو استخدام كنيد، من با سر وارد ميشم!
سه تا آباداني داشتن براي هم خالي مي‌بستند. اولي مي‌گه: من مثل حضرت علي هستم. با يه دست در خيبرو از جا مي‌كنم. دومي مي‌گه: اين كه چيزي نيست. من مثل حضرت عباسم. با يه ضربه شمشير 100 نفر رو مي‌كشم. سومي چيزي نمي‌گه و زل مي زنه به دريا و ساكت مي‌شينه. دوستاش ميگن: كا... چرا چيزي نمي‌گي؟ ميگه: تا حالا ديدي حضرت مهدي حرف بزنه؟! سوسكه مي‌خواد خودكشي كنه، ميره كنار دم‌پايي مي‌خوابه! به خرگوشه ميگن: تو چرا اينقدر هويج مي‌خوري؟ ميگه: هوينجوري...! يه روز يه مرده پشت موتور گازي نشسته بوده و هي از يه بنز جلو مي‌زده... راننده بنز عصباني مي‌شه و ميزنه كنار و به موتوري مي‌گه: آقا تو چطور از من جلو ميزدي؟ مرده ميگه: ببخشيد... كش شلوارم به آينه بغل شما گير كرده بود! يه روز يه تركه مي‌ره عروسي، به عروس شماره تلفن ميده! يك آباداني رفت خون بده براي جبهه. ازش پرسيدند: چند سي‌سي خون مي‌خواهي بدي؟ آباداني يه نگاهي به اطراف كردن و گفت: من سي‌سي مي‌سي حاليم نيست. شيلنگ بزن وصل كن به جبهه!؟ به غضنفر ميگن: سه تا فوتباليست نام ببر. ميگه: علي دايي، كريم باقري، فرار مهدوي كيا!؟ تركه داشت اظهار نظر مي‌كرد: اين جلال آل احمد كه هي ازش تعريف مي‌كنن، فقط يه كتاب خوب نوشته كه اسمش بوف كوره. يكي گفت: بوف كور كه مال صادق هدايته! تركه گفت: ديگه بدتر، يه كتاب خوب داره، اونم صادق هدايت براش نوشته!؟ يك كانديداي انتخابات رياست جمهوري آمريكا در نطق انتخاباتي‌اش گفت: ما همه با هم برابريم. رنگ پوست معيار خوبي براي جدا كردن آدمها نيست. همه مثل هم هستيم. چه سفيدهايي كه خوشگلند، چه سياه‌هاي بوگندو، چه زردپوست‌هاي كوتوله زردنبو، چه سرخ‌پوست‌هاي وحشي، هيچ‌كدام با هم فرق ندارند!
عمليه شب جمعه‌ نشسته بوده تو حياط واسه خودش بساط ميزوني جور كرده بوده و تو حال بوده، كه يهو يك توپ از آسمون مياد ميزنه بساط منقل و وافورش رو به گند ميكشه. خلاصه بدبخت صاب وافور همينجوري هاج و واج نشسته بوده داشته به شانس گند خودش لعن و نفرين ميفرستاده، كه يهو صداي زنگ در بلند ميشه و حالا زنگ نزن كي زن! گ بزن! جناب عملي با هزار بدبختي، خودشو ميرسونه دم در، ميبينه پشت در يك بچه ده-يازده ساله واستاده، هي داد ميزنه: توپم...توپم! يارو خيلي شاكي ميشه، ميگه: اي بي ظرفيت! بابا خوب منم توپم... ديگه نميام كاسه كوزه مردم رو بهم بزنم كه!
ماشين تركه رو تو روز روشن، جلو چشماش ميدزدن، رفيقاش ميدون دنبال ماشينه و داد ميزنن: آاااي دزد! بگـــيـــرينش! يهو تركه داد ميزنه: هيچ خودشو ناراحت نكنيد.. هيچ غلطي نميتونه بكنه! رفيقاش واميستن، ميپرسن: چرا؟ تركه ميگه: ايلده من شمارشو برداشتم!
تركه ميافته تو چاه، فاميلاش سند ميگذارن درش ميارن!
تركه ميره قنادي، ميگه: ببخشيد كيك هفتاد طبقه داريد؟! يارو ميگه: نخير نداريم. فردا دوباره تركه مياد، ميپرسه: شرمنده، كيك هفتاد طبقه داريد؟ باز قناده ميگه: نخير نداريم. خلاصه يك هفته تمام هر روز كار تركه اين بوده كه بياد سراغ كيك هفتاد طبقه بگيره و قناده هم هرروز جواب ميداده كه نداريم. آخر هفته قناده &#! 1576;ا خودش ميگه: اين بابا كه مشتري پايس... بگذار يك كيك هفتاد طبقه براش بپزيم، يك پول خوبي هم شب جمعه‌اي بزنيم به جيب. خلاصه بدبخت قناد تمام پنج شنبه-جمعه رو ميگذاره يك كيك خوشگل هفتاد طبقه رديف ميكنه. شنبه اول صبح تركه مياد، ميپرسه: ببخشيد، كيك هفتاد طبقه داريد؟! يارو با لبخند بر لب ميگه: بعله كه داريم، خوبشم داريم! تركه ميگه: قربون دستت، 500 گرم از طبقة بيست چهار ! 5;ش به ما بده!
پرچم عربستان رو به تركه نشون ميدن، ازش ميپرسن: اين پرچم كجاست؟ تركه يوخده فكر ميكنه، ميگه: پرچم اسپانيا! ملت جا ميخورن، ميگن: آخه چرا اسپانيا؟! تركه ميگه: ايلده خودتون نگاه كنيد، روش نوشته: الاله‌لاله‌لالا!
تركه سوار هواپيما ميشه، ميشينه كنار دست يك پيرمرده. خلاصه سر صحبت باز ميشه و اين دوتا نسبتاٌ با هم رفيق ميشن. وسطاي راه، يك مهمون دار مياد از پيرمرده ميپرسه، پدر شما شكلات ميل داريد؟ پيرمرده ميگه: نه خيلي ممنون، من بواسير دارم. مهمون داره از تركه ميپرسه: شما چي؟ تركه مياد تريپ رفاقت بگذاره، ميگه: نه مرسي. اين رفيقمون بواسير داره، باهم ميخوريم!
تركه كارت تلفن ميخره، عجالتاً اول ميده پرسش كنن!
يه پيرمرده و يه پيرزنه و يه پسره و يه دختره تو يه كوپه قطار با هم بودن،‌ قطار ميره تو تونل و همه جا تاريك ميشه،‌ يهو يه صداي ماچ و بعد هم يه صداي كشيده مياد! قطار از تونل مياد بيرون همه نشسته بودن سر جاشون. پيرزنه با خودش ميگه: عجب دختر متين و باحياييه! با اينكه جوونه و دلش ميخواد ولي به كسي راه نميده، تا يارو بوسيدش گذاشت زير گوشش! دختره با خودش ميگه: عجب پيرزنه نجيبيه! با اينكه سنش بالاست و كسي تحويلش نميگيره، بازم نميذاره كسي ازش سوء استفاده كنه. پيرمرده هم با خودش ميگه:‌ بابا عجب بدبختيه‌ها! يكي ديگه حالش رو ميكنه ما كشيده رو مي‌خوريم! پسره هم با خودش ميگه: چه حالي ميده آدم كف دستش رو ببوسه محكم بزنه تو گوش بغلي!
به عربه ميگن تا حالا موز خوردي؟ ميگه: آره ولك، همون كه هستش يك وجبه؟!
يارو داشته تو اتوبان 180 تا سرعت ميرفته، افسره جلوشو ميگيره، بهش ميگه: شما گواهينامه دارين؟ يارو ميگه نخير! ميگه: كارت ماشين چي؟ مرده ميگه: دارم ولي مال خودم نيست، مال اون بدبختيه كه جسدش تو صندوق عقبه! افسره كف ميكنه، ميره سريع به مافوقش گذارش ميده. خلاصه بعد از يك ربع سرهنگ مافوقش مياد، از مرده ميپرسه: آقا شما گواهينامه و كارت ماشين ندارين؟! يارو ميگه: چرا قربان، بفرمايين! دست ميكنه از تو داشبرد گواهينامه و كارت ماشين رو درمياره، ميده خدمت سرهنگ. سرهنگه ميگه: مي‌تونم صندوق عقب ماشينتونو بازرسي كنم؟ يارو ميگه: خواهش ميكنم، بفرماييد. سرهنگه ميره در صندوق عقب رو باز ميكنه، ميبينه اونجا هم خبري نيست. برميگرده به مرده ميگه: ولي زيردست من گزارش داده كه شما گواهينامه و كارت ماشين ندارين و يه جسد هم تو صندوق عقب ماشينتونه! يارو ميگه: نه قربان دروغ به عرضتون رسوندن! خودتون كه مشاهده كردين. به خدا اين افسره عقده‌ايه! دوست داره بيخودي به ملت گير بده! لابد بعدشم گفته كه من داشتم 180 تا سرعت مي‌رفتم!
به ترك ميگن يه معما بگو،‌ ميگه: اون چيه كه درازه،‌ زرده، موزه؟!
يه هواپيما تو قبرستون تبريز سقوط ميكنه، فردا راديو تبريز ميگه: شب گذشته يك فروند هواپيماي توپولوف در حومة شهر تبريز سقوط كرده و تا اين لحظه 34513 جسد كشف شده! عمليات براي يافتن اجساد بقيه قربانيان همچنان ادامه دارد!